Spring 1386
شهریور را هر کارش بکنی، از جنگ جدا نمیشود. هر چند جنگ از غمبارترین تجربیات بشر است اما نمیشود از این حقیقت گذشت که جزو لذتبخش ترین تجربیات انسانی نیز به شمار میرود، اما برای کسانی دیگر . به همین علت نیز هیچگاه جنگ از بشر جدا نخواهد شد، چه در قرن 21 و چه در قرن210
متن زیر از کتاب " من قاتل پسرتان هستم" نوشته احمد دهقان برداشت شده است که اخیرا مازیار میری بر اساس آن، فیلمی با نام "پاداش سکوت" ساخت. داستان درباره مردی است که پس از 20 سال بیاد میاورد که همرزمش در میدان جنگ، توسط خود او کشته شده است و نه عراقیها. که در حمله ای شبانه و در پی اصابت تیر به گلوی دوستش، فرمانده برای جلوگیری از سروصدای ناشی از نالههای او، دستور میدهد که او را به زیر آب ببرند.
"فرمانده شناکنان نزدیک آمد و گفت که صدایش را ببر. بازهم آمد نزدیک تر و دوباره محکمتر گفت صدایش را خاموش کن. پرسیدم چطور؟ گفت سرش را بکن زیر آب. کشیدمش پایین. هر دو دستش را گرفتم و کشیدمش پایین. وقتی از تقلا افتاد، جنازه را گیرانداختیم لای سیم خاردارها تا به سمت دریا نرود. همچون مسیح مصلوب میان سیم خاردارها ماند، دستانش به دو طرف کشیده شد و سرش کج افتاد روی شانهاش
Empyrium - Where At Night The Wood Grouse Plays (1999): Die Schwaene Im Schilf (The swans in the reed)
0 comments:
Post a Comment